نتایج جستجو برای عبارت :

._154_.

خواب بدی می‌دیدم. و نمی‌توانستم بیدار شوم. بعد یکی دست گذاشت روی صورتم. و‌ من جیغ زدم. و پریدم از خواب. اولین‌بار بود که این‌طور می‌شد.‌ مستر ترسیده‌بود و داشت در بغل زن گریه می‌کرد. فقط هق‌هق‌اش را می‌شنیدم. زن گفت بیدار شده و دیده‌ تو خوابی. چندبار هم صدایت کرده. مرد هم تایید کرد. 
من هیچ نشنیده‌بودم. فقط یادم می‌آید یکی به من حمله کرد و من در تقلای دفاع بودم. 
مستر همیشه من را بیدار می‌کند. بیدار که می‌شوم خوشحال می‌شود و می‌بوسیم هم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها